بایگانی
در ستایشِ کردن — رضا شکراللهی
از «کردن» چه بدی دیدهایم که تاب نمیآوریماش و، اینقدر خجالتزده دنبال جایگزین میگردیم برایش و، بهجای این که «بکنیم»، «مینماییم» یا «میداریم»؟ چند هفته پیش که در حضور جنابِ رضا سیدحسینی هم همین موضوع را طرح کردم (نمودم)، گفت که حتا به اعضای شورای عالی ویرایش –از جمله او– اعتراض کردهاند (داشتهاند) و گفتهاند که چرا اصرار میکنید (دارید)، کلمهای را که در گویش عوام بوی رکاکت میدهد، به سر جایش برگردانید؟! و مگر نبوده در ادبیات دیوانی یا حتا نظم و نثر قدما که دستِکم «نمودن» و نماییدن» را به جای «کردن» بهکار بردهاند؟!
یکی از معیارهای ادیبان و زبانشناسان و ویراستاران برای پذیرش کاربرد تازهای از یک واژه، یا کاربردِ جایگزینِ واژهای به جای واژهی دیگر، فراوانی آن در بیان عموم مردم است؛ ولی اکنون، با حضور روزافزون رسانههای گروهی خصوصاً تلویزیون در زندگی مردم و نیز نقشی که به عنوان «مرجع» بازی میکنند (مینمایند) این «فراوانی آدمها» جایش را عوض کرده (نموده) با کانالهای تلویزیونی، رادیوها، روزنامهها و مجلهها. یعنی اگر به سراغ مردم بروید، کمتر کسی را مییابید (پیدا مینمایید) که در صحبت کردن (نمودن) معمولی و ساده و رواناش، به جای این که بگوید «بریم نیگا کنیم، ببینیم این چیه»، بگوید «بریم یه نیگا داشته باشیم ببینیم، این چیه»، یا » بریم یه نیگا بنماییم ببینیم، این چیه». ولی شماری مجری برنامههای زنده، شماری سخنران، و شماری کارشناسِ دستبهقلم و متأسفانه شماری ادیبِ دلبسته به زبان دیوانی، تا دلتان بخواهد در تلویزیون و رادیو و روزنامه و مجله و سخنرانیها، به جای کردن، مینمایند و میدارند و، نوعی «فراوانی» کاذب را القا میکنند (مینمایند)، تا کار به جایی برسد که وقتی یک مغازهدار ساده هم جلوی دوربین میایستد، بگوید: سلام دارم خدمتِ هموطنان عزیزم.
سلام کردنیست، نه داشتنی و نه عرض نمودنی؛ بازی کردنیست، نه داشتنی؛ مرور کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی؛ زندگی کردنیست نه داشتنی؛ دعوا کردنیست نه داشتنی؛ بیان کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی، نگاه کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی؛ توجه کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی؛ نقد کردنیست، نه داشتنی؛ اعتراض کردنیست، نه داشتنی و نه نمودنی. و بر همین قیاس گیرید هر آن چه کردنیست، ولی تازگیها، حتا در نوشتههای وبلاگیمان، یا میداریمشان یا مینماییمشان!
شیوهٔ نوشتن عددها در متن — جمشید سرمستانی
آگاهی: در این مبحث، منظور از نوشتن عددها بهصورت «حرفی»، نوشتن آنها بهصورت «پانزده» و منظور از نوشتن عددها بهصورت ریاضی، نوشتن آنها بهصورت «۱۵» است.
(۱) در مواردی که درپی میآید، مواردی که درپی میآید، عددها بهصورت حرفی نوشته میشوند:
(۱. ۱) در نوشتههای ادبی و شعرها:
مثال: لشکریان یکی پس از دیگری آمدند و دور دیوار شهر اردو زدند؛ لشکری در یمین با دههزار و سیصد و پنجاه سرباز، لشکری در یسار با دوازدههزار و نهصد و چهل سرباز، و لشکری در میانه با یازدههزار و هشتصد و پنجاه سرباز.
(۲. ۱) عددهایی که «و» ربط ندارند (به جز در متنهای علمی، فنی و ریاضی):
مثال: صفر، یک، دو…، بیست، سی…، صد، دویست…، یکهزار، دوهزار…، دههزار، بیستهزار…، صدهزار، دویستهزار…، یکمیلیون، دومیلیون…، دهمیلیون، بیستمیلیون…، صدمیلیون، دویست میلیون…، نهصدمیلیون، یکمیلیارد، دومیلیارد….
(۳. ۱) عددهایی که در آغاز جمله هستند (به جز در متنهای علمی، فنی و ریاضی):
مثال: چهلوسه دانشآموز این مدرسه از کسانی هستند که پس از منحل شدن مدرسهی سعدی، از آنجا به این مدرسه آمدند.
(۴. ۱) شمارهی قرنها بهصورت حرفی نوشته میشود:
مثال: قرن یازدهم میلادی، قرن هشتم هجری قمری، قرن بیستویکم.
(۵. ۱) عددهایی مانند تاریخ و مبلغ در چکها، سفتهها و اسناد رسمی و دولتی -معمولاً در کنار عددهای ریاضی- برای جلوگیری از اشتباه، تقلّب و دخل و تصرف.
(۲) در مواردی که درپی میآید، عددها بهصورت ریاضی نوشته میشوند:
(۱. ۲) عددهایی که «و» ربط دارند. (بهجز در آغاز جمله):
مثال: ،… ۶۷۱۹۳۲۸، ۵۶۳۳۴۶، ۷۴۳۹، ۲۳۱، ۲۹
(۲. ۱. ۱) عددهای «و» دار یک، دو و سه رقمی، در آغاز جمله، حرفی نوشته میشوند، و اگر بیش از سه رقم داشته باشند، بهصورت ریاضی نوشته میشوند:
مثال ۱: دویست و سی و نه کبوتر را در یک قفس نگهداری میکردند.
مثال۲: ۲۳۴۵ لاستیک به انبار تحویل داده شد.
(۲. ۲) در نوشتههای علمی، فنی، ریاضی، نظامی و متنهای پُرعدد:
مثال: سال پیروزی انقلاب مشروطیت به حروف ابجد، برابر «عدل مظفر»؛ یعنی بهترتیب، حاصل جمع عددهای ۷۰، ۴، ۳۰، ۴۰، ۹۰۰، ۸۰ و ۲۰۰، و برابر با ۱۳۲۴ ه.. ق است.
(۳. ۲) تاریخهای تولد و وفات، و آغاز و پایان حکومتها و مانند اینها:
مثال: سربهداران ۵۲ سال (۷۳۶ تا ۷۸۸ ق) حکومت کردند.
(۴. ۲) هرنوع شماره، شامل تاریخ تولد، شمارهی سوره و آیه، شمارهٔ ملی، ساختمان، تلفن، شناسنامه، گذرنامه، بلوک، صفحه، جلد، نقشه، نمودار، جدول، سوره، آیه و مانند اینها:
مثال: خیابان ۲۳ شرقی، کوچهی ۱۷، بلوک ۱۱، پلاک ۳۱.
(۵. ۲) عددهایی که با کوتاهنوشته (حروف اختصاری) همراهند:
مثال: M۲۰۰، kg۷۰، km۱۰۰، cm۴۰ و cc۵۰
(۶. ۲) در جملههایی که در آنها چند عدد بدون «و» و با «و» هست؛ عدد آغاز جمله را -اگر بدون «و» باشد- حرفی و عددهای دیگر را ریاضی مینویسیم:
مثال: سه تن از گروه ۳۵ نفره، پس از ۴ روز کوهپیمایی و گذشتن از ۶ کوه بزرگ، سرانجام به ۱۱۰ کیلومتری شهر رسیدند.
(۲. ۶. ۱) در این جملهها اگر عدد آغاز جمله با «و» باشد، آن را ریاضی مینویسیم:
مثال: ۲۱ تن از گروه ۳۵ نفره، پس از ۴ روز کوهپیمایی و گذشتن از ۶ کوه بزرگ، سرانجام به ۱۱۰ کیلومتری شهر رسیدند.
(۷. ۲) هنگامی که عددها کاربرد آماری داشته باشند، ریاضی نوشته میشوند:
مثال: در این عملیات ۳۰۰۰ نفر از نیروهای دشمن بهاسارت درآمدند و ۲۰۰ دستگاه انواع تانک و خودرو و بیش از ۵۰۰۰ انواع سلاح بهغنیمت گرفته شد.
(۸. ۲) شمارهی ارجاعها، پاورقیها، پینوشتها، و منابع و مآخذ بهصورت ریاضی نوشته میشوند.
(۹. ۲) هرگاه عددها به عددهای ریاضی اشاره داشته باشند، بهصورت ریاضی نوشته میشوند، هر چند جزو عددهایی باشند که باید بهصورت حرفی نوشته شوند. این کاربرد، در بند ۴ مثال بعد نشان داده شده است:
مثال:
(۱) هرگاه جملههای نقل قول سه سطر یا کمتر باشند، آنها را درون بند میگنجانیم.
(۲) هرگاه جملههای نقل قول بیش از سه سطر باشند، آنها را در بند جداگانه میگنجانیم.
(۳) همهی جملههای نقل قول باید بهصورت کج (ایرانیک/ایتالیک) حروفچینی شوند.
(۴) برای انجام بندهای ۱ تا ۳، تنها لازم است ویراستار در آغاز و پایان نقل قول، علامت نقل قول بگذارد.
(۱۰. ۲) در جدولها و نمودارها، عددها را بهصورت ریاضی مینویسیم.
(۱۱. ۲) هرگاه عددها دارای اهمیت باشند و برای یادگیری نوشته شده باشند، بهصورت ریاضی نوشته میشوند:
مثال: خطوط رهایی (RLs) در سمت نیروهای خودی، معمولاً در ۲ تا ۳ کیلومتری ساحل خروجی و در خارج از برد آتش مستقیم سلاحهای دشمن قرار داده میشود.
(۳) در عددهای ترتیبی، سه عدد سمت راست، و کلمههای «هزار و یک هزار»، «میلیون و یک میلیون»، «میلیارد و یک میلیارد» و… را بهصورت حرفی، عددهای دیگر را بهصورت ریاضی مینویسیم.
مثال ۱: یکمین همایش، دومین کوچه، کلاس سوم، نفر دهم، قرن بیستویکم، جلد بیستوسوم، یکصدوچهل و سومین سالگرد، یکهزار و نهصد و پنجاهمین ثانیه.
مثال ۲: ۲ هزار و پانصد و چهل و نهمین ثانیه.
مثال ۳: ۵۶۳ هزار و هفتصد و سی و نهمین ثانیه.
مثال ۴: یک میلیون و ۶۴۳ هزار و هشتصد و چهل و سومین ثانیه.
مثال ۵: ۲ میلیون و ۳۴۸ هزار و سیصد و هفتاد و یکمین ثانیه.
مثال ۶: ۷۵۳ میلیارد و ۵۴۹ میلیون و ۴۹۸ هزار و ششصد و شصت و هفتمین ثانیه.
(۴) تاریخها را بهشکل زیر مینویسیم:
(۱. ۴) در نوشتههای غیررسمی و غیراداری، بهجز در زیر امضاها:
مثال: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۱.
(۲. ۴) در نوشتههای رسمی و اداری و در زیر امضاها:
مثال: ۸/۱۲/۱۳۶۲.
آگاهی: در تاریخها، عدد سال را باید بهطور کامل نوشت (مانند سال ۱۳۶۲) نه بهصورت دورقمی (مانند سال ۶۲).
(۳. ۴) دورههایی محدود همچون تاریخ تولد و مرگ یا دورهی حکومت افراد و مانند اینها را از راست به چپ، به صورت ریاضی و بهشرح زیر مینویسیم.
(۱. ۳. ۴) هرگاه عددهای این دورهها جزو جمله نباشد، آنها را از سال دورتر به نزدیکتر، از چپ به راست، در پرانتز نوشته، بین آنها «تا» میگذاریم و نوع تاریخ را بهصورت کوتاهنوشته (نه بهصورت کامل) میآوریم. در مثالهای زیر به شیوهی نوشتن تاریخهای پیش از میلاد و پس از آن، و شیوهی گذاشتن کوتاهنوشتهها توجه کنید:
مثال ۱: هنگامیکه هر دو سال مربوط به پس از میلاد باشند:
دورهی آرامش و ظهور تمدن اسلامی در هندوستان (۷۱۲ تا ۱۶۵۰ م).
مثال ۲: هنگامیکه یک سال مربوط به پیش از میلاد و دیگری مربوط به پس از میلاد باشد:
دوران احیای مکتب هندوئیسم (۱۸۴ق. م تا ۷۱۲م).
مثال ۳: هنگامیکه هر دو سال مربوط به پیش از میلاد باشند:
دورهی تهاجم و سلطهی آریاییها بر هند (۱۴۰۰ تا ۱۰۰۰ق. م).
(۲. ۳. ۴) هرگاه عددهای این دورهها جزو جمله باشند، آنها را از دورتر به نزدیکتر، از راست به چپ نوشته، بین آنها «تا» میآوریم و نوع تاریخ را بهصورت کامل (نه بهصورت کوتاهنوشته) مینویسیم:
مثال ۱: سرانجام بین سالهای ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۴ میلادی فرمانهای اخراج مسلمانان از شهر غرناطه صادر شد، که گفته میشود در نتیجهی آن نیممیلیون مسلمان به آفریقای شمالی رفتند.
مثال ۲: جنگهای داخلی و یورشهای بیگانگان به روم از سال ۲۸۵ تا ۲۳۵ قبل از میلاد بهتدریج بر اهمیت ارتش افزود.
مثال ۳: سرانجام «دیوکلسین» حکومت دیکتاتوری را بنیاد گذاشت و از سال ۲۸۴ تا ۳۰۵ میلادی بر روم فرمان راند.
(۵) کسرها و درصدها را بهشکل زیر مینویسیم:
(۵. ۱) برای نشان دادن کسر اعشاری از ممیز (/) استفاده میکنیم.
مثال: ۰۸۱۰/۱۲۳۵ ۰۲/۷۳۱ ۳/۱۵
(۵. ۲) برای نشان دادن کسرهای متعارفی و نسبتها:
(۵. ۲. ۱) در نوشتههای غیر از نوشتههای علمی، ریاضی و فنی، اگر دو عدد کسری بدون «و» باشند، آنها را بهصورت حرفی مینویسیم:
مثال: سهچهارم، پنجدهم، یکهزارم، پانزدهصدم، هفتادهزارم.
(۵. ۲. ۲) در این نوشتهها اگر یکی از دو عدد کسری یا هر دوی آنها دارای «و» باشند، دو عدد را در بالا و پایین کجخط (/) میگذاریم:
مثال: ۷۵/۴۰ ، ۴۵/۱۰ ، ۵۵/۲۳
(۵. ۲. ۳) اگر جملهای، هم دارای عددهای کسری با «و» و هم دارای عددهای کسری بدون «و» باشد، همهی عددها را بهصورت بند پیش مینویسیم:
مثال: تنها حدود ۳/۱ جمعیت این کشور ساکن شهرها هستند و نسبت بهرهمندی از سواد شهرنشینان به روستائیان ۳/۲۲ (بخوانید: ۲۲ به ۳) است.
(۵. ۳) در نوشتههای علمی، ریاضی و فنی، همهی کسرهای متعارف را بهصورت ریاضی و در بالا و پایین خط افق (ـــ) مینویسیم.
(۵. ۴) برای نشان دادن درصدها:
(۵. ۴. ۱) در نوشتههای غیر از نوشتههای علمی، ریاضی و فنی، اگر عدد درصد، بدون «و» باشد آن را بهصورت حرفی مینویسیم:
مثال: سهدرصد، هفتاد درصد، نوزده درصد، هزار درصد.
(۵. ۴. ۲) در این نوشتهها، اگر عدد درصد دارای «و» باشد، آن را بهصورت ریاضی و واژهٔ «درصد» را بهصورت حرفی مینویسیم:
مثال: ۲۲ درصد، ۴۱ درصد، ۱۲۵ درصد.
(۵. ۴. ۳) اگر جملهای دارای درصدهای با «و» و بدون «و» باشد، همهی آنها را بهصورت بند پیش مینویسیم:
مثال: میزان بیکاری در این کشور ۹ درصد، تولید ناخالص ملی ۲۷ درصد و بهرهمندی عمومی از سواد ۶۳ درصد و مبتلایان به بیماریهای خاص ۷۴/۰ درصد است.
(۵. ۴. ۴) در نوشتههای علمی، ریاضی و فنی همهی درصدها را بهصورت ریاضی مینویسیم:
مثال: %۲۷، %۶۵، %۷۰.
آگاهی: نشانهٔ درصد (%) را در سمت راست عدد میگذاریم.
(۶) ساعت و طول و عرض جغرافیایی را بهشکل زیر مینویسیم:
(۶. ۱) در نوشتههای عمومی میان عددهای ساعت، دقیقه و ثانیه «و» میگذاریم.
مثال: تحویل سال، ساعت ۱۰ و ۱۸ دقیقه و ۳۷ ثانیه.
(۶. ۲) در نوشتههای تخصصی، زمان را بهصورت زیر نشان میدهیم:
پانزده و هفده دقیقه و نوزده ثانیه پنج و سه ثانیه هفت ثانیه پس از نیمه شب
ً ۱۹، َ ۱۷، ۱۵ ً ۳، ۵ ً ۷
(۶. ۳) در نوشتههای نظامی ساعت را بهصورت زیر نشان میدهیم و بین هر دو رقم یک فاصله میگذاریم:
پانزده و هفده دقیقه و نوزده ثانیه پنج و سه ثانیه هفت ثانیه پس از نیمه شب
۱۹ ۱۷ ۱۵ ۰۵۰۰۰۳ ۰۰۰۰۰۷
(۷) فرمولها را بهشکل زیر مینویسیم:
(۷. ۱) فرمولهای کمتر از یک سطر را وسط سطر مینویسیم؛ اگر فرمول شماره داشته باشد، شمارهی آن را با یک تورفتگی در سمت راست سطر مینویسیم:
مثال: (۱-۵) ۱۳=۷+a
(۷. ۲) فرمولهای ستونی (زیر هم) را با یک تورفتگی از سمت چپ سطر، زیر هم مینویسیم و شمارهی آنها را -اگر داشته باشند- با یک تورفتگی در سمت راست سطر مینویسیم:
مثال: (۲-۵) ۵ + (۲ (a+b= ۱X
(۳-۵) ۸ – ((c+d= ۲X
(۷. ۳) در جملههایی که ترکیبی از کلمه و فرمول هستند، کلمههای فارسی را از راست به چپ مینویسیم و میخوانیم، و فرمولها را از چپ به راست مینویسیم و میخوانیم:
مثال: مینویسیم: X= Z بنابراین ۸۰ Z>
میخوانیم: اگر X مساوی با Z باشد، بنابراین Z از ۸۰ بزرگتر است.
(۷. ۴) فرمولهای فارسی را از چپ به راست مینویسیم و میخوانیم:
مثال: مینویسیم: چهار× یک ضلع= مساحت مربع
میخوانیم: مساحت مربع مساوی است با یک ضلع ضرب در چهار.
(۷. ۵) هرگاه فرمولها، ترکیبی از عدد و حروف لاتین باشند، عددها را بهزبان لاتین مینویسیم:
مثال:
(۷. ۶) هرگاه در فرمولها، عددها را بهجای حروف لاتین بگذاریم، آن عددها را بهصورت لاتین مینویسیم:
مثال:
(۸) عددهای دارای واحد اندازهگیری را بهشیوهی زیر مینویسیم:
(۸. ۱) در جدولها، نمودارها، فرمولها و نوشتههای تخصصی (یعنی نوشتههای علمی، ریاضی، فنی و نظامی)، این عددها را بهصورت ریاضی مینویسیم و واحدهای اندازهگیری را بهصورت کوتاهنوشتهی لاتین در سمت راست آنها میآوریم:
مثال: KHZ۷۰، W۱۰۰، V۲۲۰، Cْ۳۰، KG۷، KM۱۰، CM۲۵، MM۱۳، M۸
(۸. ۲) در غیر از موارد پیشگفته، این عددها را بهصورت ریاضی مینویسیم و واحدهای اندازهگیری آنها را با حروف فارسی در سمت چپ آنها میآوریم:
مثال ۱: با کمک ولتمتر، از وجود ولتاژ ۵/۲۷ ولت مطمئن شوید.
مثال ۲: کار رله با رسیدن فرکانس به ۳۵۰ هزتز پایان نمییابد.
مثال ۳: طول ذغالها را اندازه بگیرید؛ اگر کمتر از ۱۵ میلیمتر بود، آنها را عوض کنید.
مثال ۴: لولهی آزمایش را روی شعلهی ملایم قرار دهید تا دمای آن به ۱۵۰ درجهی سانتیگراد برسد.
(۸. ۳) هرگاه دو یا چند عدد، دارای یک واحد اندازهگیری باشند، آنها را بهصورتهای زیر مینویسیم:
مثال ۱: در قسمت زنجیر، فاصلهی بین دو چرخ باید حدود ۱۰ تا ۱۲ سانتیمتر باشد.
مثال ۲: رام بالابر را از وضعیت بالا به اندازهی ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیمتر پایین بیاورید.
مثال ۳: این کار را بهترتیب در دماهای ۱۰، ۲۰، ۳۰ و ۴۰ درجهی سانتیگراد تکرار کنید.
مثال ۴: برای این دستگاهها به ولتاژهای ۳۰۰، ۴۰۰ و ۵۰۰ کیلوهرتز نیاز داریم.
مثال ۵: در موارد استثنایی میتوان موتور را در حالی که دمای مایع خنککننده ۸۰ تا ۸۵ درجهی سانتیگراد است خاموش کرد.
درست و نادرست در رسمالخط — هومن عباسپور
بارها نوویراستاران دربارۀ رسمالخط کلمات از ما میپرسند که مثلاً «کتابخانه» درست است یا «کتابخانه»؟ موضوعِ این یادداشت همین کلمۀ «درست» است که نابجا بهکار میرود.
باید بدانیم که «درست» دربرابر «نادرست» قرار میگیرد. در رسمالخط، فقط زمانی میتوانیم بگوییم فلان صورتِ نوشتاری «درست» است که دربرابر صورت یا صورتهای «نادرست» قرار گیرد. مثلاً «مسئله» (صورتِ فارسی و رایجترِ امروز) و «مسأله» (صورتِ اصیلِ عربی آن) هر دو “درست”اند، ولی «مسیله» “نادرست” است. مثال دیگر: «خانهای» (صورت رایجترِ امروز) و «خانهیی» (صورتی که زرینکوب بهکار میبُرد و در «شاهنامه»ی چاپِ خالقی مطلق بهکار رفته) و «خانهئی» (صورتی که شاملو بهکار میبُرد) هرسه “درست”اند، ولی «خانهایی» “نادرست” است.
گاهی یک صورتِ نوشتاری رفتهرفته رایجتر میشود؛ مثلاً «بسوی» و «به سوی» (بافاصله) و «بهسوی» (بیفاصله) هر سه درستاند، منتها «بهسوی» (بیفاصله) “رایجتر” است.
گاهی یک صورتِ نوشتاری منسوخ میشود، ولی باز هم نمیتوان آن را «نادرست» دانست؛ مثلاً تا همین نیم قرن پیش «به او» را «باو» هم مینوشتند، ولی امروز دیگر «باو» منسوخ شده است، با این حال نمیتوانیم به عبدالله مستوفی، نویسندۀ کتاب بینظیرِ «شرح زندگانی من» که فارسیاش از بیشترِ ویراستارانِ امروز بهتر بوده، خرده بگیریم که چرا «به او» را «باو» نوشته است.
گاهی، برای برگزیدنِ یک صورتِ نوشتاری، مِلاکی را درنظر میگیرند و از آن پیروی میکنند؛ مثلاً «کتابخانه» و «کتابخانه» هر دو “درست”اند، منتها اگر ملاکِ ویراستار مثلاً رسمالخط فرهنگستان باشد، «کتابخانه» را برمیگزیند.
گاهی برخی اشخاص، پس از سالها مطالعه و تحقیق، چنان اعتباری یافتهاند که خودشان رسمالخط خاصی دارند و میگویند فلان صورتِ کلمه را «من اینطور مینویسم»؛ مثلاً میگویند من بهجای «آنچه»، مینویسم «آنچه». البته قرارگرفتن در این دسته فقط برای معدودی از اشخاص مُجاز است که دانشِ کافی دستکم درزمینۀ رسمالخط و صَرف و ریشهشناسی داشته باشند وگرنه، بدونِ داشتنِ این دانشها، حاصلِ کارشان اسبابِ انتقاد و استهزا خواهد بود.
«توسط»؛ ویرانگر زبان فارسی — مهدی جامی
در آغاز یکی از کتابهای آموزش زبان فارسی به خارجیان، مؤلف میخواهد توضیح دهد که در محلی که فارسی درس میداده، قبلاً کتابهای مؤلفان فارسیدان شوروی تدریس میشده است. مینویسد: «مشکلات فراوان کتابهای موجود که توسط فارسیدانان شوروی سابق تألیف شده بود.» با خود فکر میکنم چگونه میشود با «توسط چیزی یا کسی» تألیف کرد؟ معنای توسط چیست؟
کتابهایی با واسطهٔ مؤلفان تألیف شده است؟
کتابها از طرف مؤلفان تألیف شده است؟
کتابها به قلم و به دست مؤلفان تألیف شده است؟
مفهوم «با واسطه و وساطت و پادرمیانی تألیف کردن» مفهوم گنگ و ناروشنی ست، چرا که اشارهٔ روشن و مستقیم به اینکه کسی / فاعلی کار و فعل تألیف را انجام داده ندارد. ولی اگر منظور این است که مؤلفانی کتاب تألیف کردهاند یا کتابها به قلم چنان مؤلفانی ست، چرا همین را نگوییم؟
«توسط» در دقیقهٔ اکنون به یکی از شایعترین آفتهای جملهبندی فارسی تبدیل شده است. اما مسئلهای ست که با اندکی توجه و مراقبت ساده حل میشود:
مسئله این است که جملهٔ مجهول با استفاده از «توسط» ساختار معیوبی پیدا کرده است. کاربرد ساختار معیوب هیچ توجیهی ندارد؛ جملهٔ مجهول یا محل و معنا و ساختار درست دارد که اختیار ما ست به کار ببریم. یا ندارد که هیچ مجوزی ندارد! بهتر است جملهٔ معلوم به کار ببریم.
شواهد کاربرد «توسط» نشان میدهد که کاربرد این کلمهٔ مجهولساز نه تنها با فارسی روشن و روان نسبتی ندارد که دارد مثل ویروس گسترش پیدا میکند و جای معانی متعدد و متنوعی را میگیرد. به عبارت دیگر، فارسی را ناتوان کرده است. توانایی هر زبانی به توانایی قدرت تعبیر آن است. و البته به قدرت و تنوع جملههای سالم آن.
از نظر من اگر بخواهیم عوامل فارسی-خراب-کن در نثر امروز را وارسی کنیم، یکی از آنها «توسط» است (و دهها واژه و تعبیر دیگر که گرتهٔ فرنگی است و فعلاً آنها را در پرانتز میگذاریم و رد میشویم). «توسط» به جای بسیاری از تعبیرات زبانی مینشیند و آنها را از فعالیت میاندازد و زبان را محدود میکند و تنوع تعبیر را از آن میستاند. به کار بردن «توسط»، راستش را بخواهید، به معنای کم دانستن در بارهٔ فارسی و اتوماتیک شدن زبان کسانی ست که آن را به جای دایرهٔ وسیعی از معانی به کار میبرند. نوعی «چیز» است که به هر چیزی (و کاری) میتواند اشاره کند!
این واژه یکی از آن واژههای کلیدی ست که بر گرتهٔ زبان انگلیسی / فرانسه وارد زبان فارسی شده است و ساختارهای معیوب شکل میدهد؛ درست مثل سلول سرطانی. این واژه که بسیاری به آن عادت کردهاند و بلکه معتادش شدهاند، واژهای ویرانگر است چون فرمهایی را در جملهبندی فارسی وارد میکند که اصالت ندارد و کارآمد نیست و معنا را با شفافیت کافی منتقل نمیکند.
یکی از معتبرترین مجلاتترجمه در زبان فارسی آنقدر این واژه را در هر جایی به کار برده بود که ناچار شدم برای سردبیرش بنویسم:
«داشتم مطالب مجلهٔ خوب شما را مرور میکردم و متوجه شدم که در چکیدهٔ هر مقاله یک بار مرقوم فرمودهاید: ترجمه توسط فلانی یا تألیف توسط فلانی. من کاربرد این کلمه را توهینی به زبان فارسی میبینم! چون معنایش این است که ما انگار معادلی برای آن نداریم. در حالی که «به قلم فلانی» کاملاً فارسی ست و عیب «توسط» را هم که گرتهٔ انگلیسی ست ندارد. به نظرم یک مقاله میشود نوشت که جانشینهای «توسط» چه کلماتی هستند. این کلمه دارد به سرنوشت «داشته باشیم» دچار میشود که در تلویزیون ایران رایج است و نشانهٔ فقر آشنایی با افعال مناسب است. ترجمهٔ خوب و فارسی و روان نیازی به توسط ندارد تقریباً در ۹۰ درصد موارد. »
حالا نه اینکه بخواهم آن مقاله را بنویسم، ولی دستکم به صورت قلمانداز –و از باب تذکر به اصحاب قلم و ویراستاران– شواهدی را نشان میدهم که به راحتی میتوان به جای «توسط» در آنها تعبیرهای روشنتر و گویاتر استفاده کرد. تمام این شواهد را عیناً از مقالات و مطالب مختلفی که خواندهام یا ویراستهام نقل میکنم و هیچ جملهای را به صورت مصنوعی نساختهام چون هدفم این بوده که ببینم نویسندگان مختلف از «توسط» چطور استفاده یا در واقع سوءاستفاده میکنند!
توسط و فارسیسازهای آن:
- «سه هواشناس اهل روسیه به مدت یک هفته در یک ایستگاه هواشناسی دورافتاده توسط چند خرس قطبی گرسنه محاصره شدهاند.»
تصور کنید «با واسطهٔ خرسها محاصره شدن» را نه با خود خرسها! اگر منظور خود خرسهاست باید بنویسیم:
سه هواشناس اهل روسیه به مدت یک هفته در یک ایستگاه هواشناسی دورافتاده با چند خرس قطبی گرسنه محاصره شدهاند.
یا بنویسیم:
سه هواشناس اهل روسیه یک هفته است در یک ایستگاه هواشناسی دورافتاده در محاصرهٔ چند خرس قطبی گرسنه قرار گرفتهاند.
فرق جملات جانشین با جملهٔ اصلی این است که روشن است و ایراد زبانی هم ندارد. و میبینید که هیچ نیازی به «توسط» هم نیست. - «این جزوههای درسی کتاب شد و میشود گفت که از بعد از آن موضوع تولید علم در این حوزه توسط اساتید خوب تقریباً کم شده است.»
تولید علم «با واسطهٔ استادان» کم شده یا در کار استادان کم شده است؟ اگر اولی ست که معنای روشنی ندارد. اگر دومی ست میتوان نوشت:
این جزوهها کتاب شد و میشود گفت که از بعد از آن موضوع تولید علم در این حوزه در کار اساتید خوب تقریباً کم شده است. - در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی مقالهٔ ابومسلم را میخواندم، دیدم در نثر دایرهالمعارف هم «توسط» جا خوش کرده است:
«ابومسلم توسط آل معقل به ابوموسی سراج معرفی شد.»
این کاربرد شاید با مفهوم وساطت نزدیکتر باشد. بنابرین میتوان گفت:
ابومسلم از طرف / به واسطهٔ آل معقل به ابوموسی سراج معرفی شد.
اما بهتر آن است که از خیر جملهٔ مجهول بگذریم و بگوییم:
این آل معقل بودند که ابومسلم را به ابوموسی سراج معرفی کردند.
یا بهسادگی: آل معقل معرّف ابومسلم به ابوموسی سراج بودند. - «یادداشت پسر قاضی فراری بغداد پس از سقوط آن توسط شاه اسماعیل صفوی» (عنوان مطلبی ست در بارهٔ آن یادداشت)
این جمله به خاطرترتیبش خودبهخود دارای ابهام است و «توسط» بر ابهام آن افزوده و رونق فارسی را برده است. میتوان نوشت:
یادداشت پسر قاضی فراری بغداد پس از سقوط شهر با حملهٔ شاه اسماعیل صفوی
یادداشت پسر قاضی فراری بغداد پس از سقوط شهر به دست شاه اسماعیل صفوی - «هدف پومورسکا در این کتاب این است که برخی مسائل مغفول مانده در نظرات یاکوبسن توسط خود یاکوبسن بیان شود.»
یاکوبسن با واسطه و وساطت یاکوبسن؟ اینجا که یاکوبسن خودش از خودش حرف میزند، واقعاً چه نیازی به «توسط» داریم؟ روشن بگوییم:
هدف پومورسکا در این کتاب این است که برخی مسائل مغفولمانده در نظرات یاکوبسن به زبان خود یاکوبسن بیان شود. - «نقش مهم دیگری که تقیزاده و یارانش ایفا کردند، بعد از به توپ بستن مجلس شورا توسط محمد علی شاه بود.»
روشن است که محمدعلی شاه پشت توپ نبوده تا واسطهٔ این اقدام باشد. کار به فرمان او انجام شده، پس درست آن است که بنویسیم:
نقش مهم دیگری که تقی زاده و یارانش ایفا کردند، بعد از به توپ بستن مجلس شورا به فرمان محمد علی شاه بود. - «این رژیم، رژیمی بود که به صورت مستقیم توسط ایالات متحده حمایت میشد.»
اینجا گرتهبرداری مستقیم دیده میشود. چنین جملههایی ساختار خود را از انگلیسی میگیرند (از ساخت مجهول به کمک by). فارسیاش میشود:
این رژیم، رژیمی بود که به صورت مستقیم از طرف ایالات متحده حمایت میشد.
این رژیم، رژیمی بود که ایالات متحده مستقیماً از آن حمایت میکرد.
این رژیم، رژیمی بود که ایالات متحده مستقیماً آن را حمایت میکرد. - «مشک پرباد که به توسط آن از آب میگذرند.»
اینجا با مفهوم وساطت نزدیک است اما باز هم فارسی سرراستش آن است که بنویسیم:
مشک پرباد که با کمک آن از آب میگذرند / با آن از آب میگذرند - «عنوان فصل نخست “زبان ایلامی“ است که توسط مارگارت خاچیکیان نوشته شده است.»
در این نوع جملات اصولاً هیچ نیازی به «توسط» نیست. جمله اساساً باید معلوم نوشته شود و کوتاهتر و گویاتر هم خواهد بود:
عنوان فصل نخست “زبان ایلامی“ است که مارگارت خاچیکیان نوشته است.
جملهٔ بعدی هم حکم مشابهی دارد که با ویرایشی ساده به فارسی درست تبدیل میشود:
«زبان پارتی» عنوان فصل بعدی است که توسط حسن رضایی باغبیدی نوشته شده است.
“زبان پارتی“ عنوان فصل بعدی و نوشتهٔ حسن رضایی باغبیدی است. - «عکس فوقالعاده زیبایی از قلهٔ «دماوند»؛ این تصویر در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۵ توسطِ ناسا (NASA) گرفته شده. »
ساختار جمله کاملاً انگلیسی ست. فارسیاش اینطور میشود:
عکس فوقالعاده زیبایی از قلهٔ دماوند. این تصویر را ناسا در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۵ (NASA) گرفته است. - «صدمین سالگرد اشغال بوشهر توسط بریتانیا» (باز هم عنوان است)
به طور کلی، توسط و طرف در شماری از جملات قابل جانشینی اند. مثل جملهٔ بالا که با همین جانشینی روانتر میشود:
صدمین سالگرد اشغال بوشهر از طرف بریتانیا
ولی باز هم بهتر است بنویسیم:
صدمین سالگرد اشغال بوشهر به دست نیروهای بریتانیا - «اصطلاحاتی مثل …معمولاً توسط افرادی به کار برده میشود که…»
گاهی ساختار معنایی به ما اجازه میدهد تعبیرهای دقیقتری استفاده کنیم. وقتی صحبت از زبان و کاربردهای زبانی باشد، «توسط» را میتوان با معنایی که میخواهد بیان کند جانشین کنیم:
عبارت و اصطلاحاتی مثل… معمولاً ورد زبان افرادی است که… - «یکی از مهاجمان توسط پلیس دستگیر شد.»
معمولاً با حذف «توسط» جملههای جانشین مختلفی میتوانیم بنویسم. در این مورد میتوان نوشت:
یکی از مهاجمان به دست پلیس دستگیر شد
یکی از مهاجمان به دست پلیس افتاد
یکی از مهاجمان با تعقیب پلیس دستگیر شد
یکی از مهاجمان را پلیس دستگیر کرد - «بخشی از مخاطبان هم مردم داخل ایران هستند که توسط ما در جریان پژوهشها قرار میگیرند.»
این مورد هم باز به واسطهگری نزدیک است اما روشنتر خواهد بود که بنویسیم:
بخشی از مخاطبان هم مردم داخل ایران هستند که از طریق ما در جریان پژوهشها قرار میگیرند
آخر هم بگویم که در جمله هایی که ذکر شد گاهی اصل جمله را هم میتوان بهتر نوشت، اما برای اینکه بحث پراکنده نشود فقط به کاربرد «توسط» توجه دادهام. امیدوارم روزی برسد که «توسط» در هیچ جملهٔ فارسی دیده نشود! خاصه در این جملات که در کار نشر فراوان به کار میروند و برای اهل قلم هیچ خوب نیست:
«این کتاب توسط دانشگاه فلان منتشر شده است. / توسط انتشارات دانشگاه منتشر شده است.»
درست آن است که:
این کتاب را دانشگاه فلان منتشر کرده است. / در انتشارات دانشگاه منتشر شده است.
قدیمترها میگفتند و مینوشتند با سرمایهٔ فلان انتشارات منتشر شده است. میشود گفت به همتِ، از طرف، با تلاش و غیر آنها.
«این کتاب توسط فلانیترجمه شده است.»
در این نوع جملات واقعاً معلوم نیست چرا باید جمله را به صورت مجهول آورد! کسی کتابی راترجمه کرده است. طبعاً باید مترجم را به صورت فاعلی مطرح کرد:
این کتاب را فلانیترجمه کرده است.
و اگر ساختارِ «توسط» طلب بر قلم شما مسلط است، با حفظ همانترتیب جملهٔ اصلی بنویسید:
این کتاب به قلم فلانیترجمه شده است.
گفتم امیدوارم «توسط» برافتد چون میدانم که براندازانِ «توسط» حتماً فارسیشان قویتر شده است که از آن نجات یافتهاند. پس امیدوار باشیم که فارسی همهٔ ما قویتر و روشنتر و شیرینتر شود! فارسی بدون «توسط» فصیحتر است.
توضیح دکتر داریوش آشوری در بارهٔ توسط
از استاد داریوش آشوری سپاسگزارم که پیشنویس این یادداشت را ملاحظه کردند. ایشان در پاسخ ایمیل من نوشتهاند:
«این مطلب حساس و مهمی ست و خوب است که به آن پرداختهای. دو نکتهٔ اصلی که در باب این مطلب به نظر-ام میرسد این است که این سیاق جملهبندی باید در اصل تحت تأثیر زبان فرانسه بوده باشد که از دوران ناصرالدین شاه تا پایان جنگ جهانی دوم، زبان اصلی فرنگی در بخش عمدهٔ جهان از جمله در ایران بوده است. سپس این سیاق درترجمه از زبان انگلیسی هم باب شده و دیگر از دست در رفته است.
دیگر این که برای چنین مطلبی تحلیل دستوری کوتاهی از ساختار پایهای جمله در فارسی ضروری به نظر میرسد: فاعل + مفعول (+را) + فعل — احمد حسن را زد. مفعول در حالتی میتواند بر فاعل پیشایند باشد: حسن را احمد زد. آنچه در همهٔ این نمونههایی که آوردهاید فراموش شدن این «را» و نقش دستوری آن است که جای خود را به این «توسط» کذایی پیش از فاعل درترجمهٔ جملهٔ «پاسیو» در فرانسه و انگلیسی (در برابر par در فرانسه و by در انگلیسی) سپرده است. »
مدخل «توسط» در کتاب «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی
در چند دههٔ اخیر بر اثر نفوذ زبانهای فرنگی از راهترجمهها، نوعی جملهبندی در فارسی رایج شده که در قدیم سابقه نداشته است و آن این است که مثلاً به جای اینکه بگویند: «گلدان را بچه شکست»، میگویند: «گلدان (به) توسط بچه شکسته شد.» این نحوهٔ بیان که امروزه در روزنامهها و رادیو و تلویزیون به حد شیاع رسیده است، ناشی از شتابزدگی مترجمان و به خصوص مترجمان خبرگزاریها ست که عبارتهای خارجی را لفظ به لفظ به فارسی برمیگردانند و نمیخواهند اندکی رنج جستجو را بر خود هموار کنند یا دستکم بیاندیشند که در اجتماع یا با اهل خانوادهٔ خود به طور عادی و به صرافت طبع چگونه سخن میگویند. زیرا در این شیوهٔ بیان که برخلاف طبیعت زبان فارسی ست، هنوز در گفتار روزمرهٔ مردم نفوذ نکرده است. و صِرفِ همین نکته که، با وجود کثرت استعمالِ این نوع جملهبندی در نوشتههای پنجاه شصت سال اخیر، باز هم اهل زبان در گفتار روزانهٔ خود در برابر آن مقاومت میکنند نشان میدهد که لابد این شیوه با نحو زبان فارسی ناسازگار است.
البته مقصود این نیست که در زبان فارسی فعل مجهول یا حرف اضافهٔ مرکبِ (به) توسطِ (و مرادف آن «بهوسیلهی» وجود نداشته و بنابراین استعمال آنها غلط است. بررسی در متون گذشتهٔ فارسی تا پیش از دوران اخیر نشان میدهد که اولاً کاربرد فعل مجهول نسبت به زمان ما بسیار اندک است و ثانیاً فعل مجهول جایی به کار میرود که نیاز به ذکر عامل (فاعل حقیقی) نباشد. مثلاً میگویند: «پیغام فرستاده شد» و آن هنگامی ست که، به هر دلیل، نخواهند حامل پیغام یا خوانندهٔ نامه را ذکر کنند. حال اگر بخواهند نام او را ببرند، در زبان فارسی دو امکان وجود دارد: یکی مانند امروز استفاده از عامل است، مثلاً میگویند: «پیغام (به) توسط حاجب فرستاده شد» (در قدیم به جای «بهتوسطِ» غالباً «بردست یا «بهدستِ» میگفتند: «سینباد بردست جهور کشته شد»، سیاستنامه، ص ۳۲۱)، اما امکان دیگر که بسیار رایجتر است نیاز به توضیح دارد که در ذیل به اختصار بیان میشود.
… استفاده از فعل مجهول چند علت دارد، که مهمترین آنها عطف توجه بیشتر به یکی از اجزاء عبارت نسبت به دیگر اجزاء است. کلمهای که در آغاز عبارت میآید البته بیشتر از کلمههای دیگر جلب توجه میکند… این عمل را میتوان «برجستهسازی» نامید. در زبانهای فرنگی اگر بچه را در آغاز جمله بیاورند فعل معلوم به کار میبرند و میگویند: «بچه گلدان را شکست». در فارسی نیز همین شیوه معمول است و از این لحاظ اختلاف اساسی میانِ نحو فارسی و نحو زبانهای فرنگی نیست. اما در زبانهای فرنگی اگر «گلدان» را در آغازِ عبارت ذکر کنند، فعل جمله را به صیغهٔ مجهول میآورند.
اینجا میان فارسی و زبانهای فرهنگی اختلاف مهمی هست، بدین معنی که در فارسی، فعل مجهول را فقط وقتی به کار میبرند که عامل ناشناخته باشد یا نخواهند شناخته شود و در این صورت میگویند: «گلدان شکسته شد» ولی هرگاه بخواهند عامل را نام ببرند نمیگویند: «گلدان توسط بچه شکسته شد»، بلکه در این مورد نیز همچنان فعل معلوم به کار میبرند، اما با استفاده از اداتِ دستوری «را» (که در زبانهای فرنگی معادل ندارد)، مفعول را قبل از فاعل میآورند و میگویند: «گلدان را بچه شکست.»
بدینترتیب، برجستهسازی به نحو احسن انجام شده زیرا کلمهٔ «گلدان» در آغاز عبارت آمده و توجه شنونده به آن جلب شده است. در زبانهای فرنگی چون معادل «را» وجود ندارد، طبعاً از این شیوه نمیتوانند استفاده کنند و ناچار فعل مجهول به کار میبرند. بنابراین درترجمهٔ جملههایی که دارای فعل مجهول است، شرط امانت این نیست که در فارسی نیز فعل مجهول به کار رود، بلکه در اغلب موارد میتوان آنها را با استفاده از کلمهٔ «را» ترجمه کرد. مانند جملههای زیر: این نکته را یکی از حاضران گفت (به جای: این نکته توسط یکی از حاضران گفته شد)
… بعضی از سرهنویسان تصور کردهاند که اگر به جای «توسط» (یا وسیلهی) واژهٔ فارسی بگذارند، تصنع و ابهامی را که در این جملهبندیها هست میتوانند برطرف کنند و برای این منظورترکیبِ «از سوی» را ساختهاند… علاج کار در تغییر واژهها نیست، بلکه در تغییر ساخت جمله است و کوشش ما نخست باید مصروف این شود که جملهبندی فارسی باشد، نه واژههای آن. از این گذشته، عبارتی چون: «نمایندهٔ ایران از سوی معاون وزارت امور خارجه تا فرودگاه بدرقه شد» واقعاً زشت و ناهنجار است. آیا سادهتر این نیست که پیروی کورکورانه از ساخت عبارت فرنگی را کنار بگذاریم و به طور ساده و طبیعی بگوییم: «نمایندهٔ ایران را معاون وزارت امور خارجه تا فرودگاه بدرقه کرد»؟
البته مشکل کارهمه جا با «را» گشوده نمیشود. در مواردی، خاصه اگر فعلِ عبارت خارجی به صیغهٔ مجهول نباشد، «را» کارساز نیست. در این موارد، به جای «توسطِ» میتوان از حروف اضافهٔ متعددی که در فارسی هست استفاده کرد. یکی از استادان ادبیات فارسی د رجایی نوشته است: «عبور کوه توسط پرندگان»، و حال آنکه بهسادگی میتوانست بگوید: «عبور پرندگان از کوه». مترجم معروفی در جایی عبارت فرهنگی را این طورترجمه کرده است: «این خبر را توسط چه کسی شنیدید؟» در فارسی به طور سادهتر و طبیعیتر گفته میشود: «این حبر را از چه کسی شنیدید؟»
در ذیل، چند جمله با فعل مجهول یا غیرمجهول میآید که در آنها استعمال «توسط» یا غلط است و یا مغایرِ روح زبان فارسی ست، و در کنار آنها جملههای صحیح یا طبیعیتر به عنوان پیشنهاد آورده میشود:
- این مزرعه «توسط» نرده ازجنگل جدا شده است / این مزرعه «با» نرده از جنگل جدا شده است.
- زندانی توسط گلوله از پا درآمد / زندانی «با» گلوله از پا درآمد.
- بهای کالا را توسط چک میپردازد / بهای کالا را «با» چک میپردازد
- این رود توسط چند مصب بخ دریا میریزد / این رود «از» چند مصب به دریا میریزد
- او توسط حریق کشته شد / او «در» حریق کشته شد
- این بنا توسط زلزله ویران شد / این بنا «بر اثر» زلزله ویران شد
(برگرفته با اندکی تلخیص از کتاب «غلط ننویسیم»، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم، ۱۳۷۰)
کاربردِ توسط غلط است نه واژهٔ آن
ابوالحسن نجفی (۱۳۹۰): در این کتاب حرفهایی آمده که برداشتهای متفاوتی از آنها شده است. خیلی با تأسف میبینم که گاهی این طور تصور میشود که من گفتهام کلمهٔ «توسط» غلط است و نباید به کار رود. من در آنجا گفتهام که شکل کاربرد این کلمه غلط است و نباید به این شکل به کار ببریم، به عنوان مثال، اینکه بگوییم موش توسط گربه خورده شد، یا پنیر توسط چه کسی خورده شد، غلط است، این به این معنا نیست که کلمهٔ «توسط» غلط است، بلکه به این معناست که کاربرد آن غلط است. «به عنوان» را میتوان نمونهٔ دیگر برشمرد، این کلمه غلط نیست بلکه در جاهایی زائد به کار میرود؛ من نخواستم بگویم غلط است. این مسائلی ست که میشنوم و از آن رنج میبرم.
نشانهگذاری و اهمیت آن در نگارش – مهسا همایونفرد
نشانهگذاری و اهمیت آن در نگارش
ارائه دهنده: مهسا همایونفرد
(.) نقطه
نشانه پایان یک جمله است. همچنین بعد از حروفی که نشانه اختصاری نامهاست نیز بکار میرود، مثل آی. بی. ام.
(،) ویرگول یا نشانه فاصله یا سرکج
هنگامی که معنی مطالب، مکث و درنگ کوتاهی را اقتضا کند استفاده میشود.
(؛) نقطه با ویرگول یا سرکج با نقطه
این علامت نشانه درنگی بلندتر از ویرگول و کوتاهتر از نقطه است و معمولاً در موقعی که جمله تمام شده ولی مطلب ادامه دارد استفاده میشود.
(:) دونقطه بیانی
نشانه شرح است و هنگام توضیح بیشتر مطالب بکار میرود و نشانه مکثی بلندتر از نقطه است.
(…) سه نقطه یا نشانه تعلیق
به هنگام حذف یک کلمه استفاده میشود.
(…) چند نقطه
نشانه حذف یک یا چند جمله میباشد.
(—) تیره بلند
نشانه تفکیک است برای قطع مطلب و قید جمله معترضه.
(_) خط کشیده
برای برجسته نمودن یا مشخص کردن قسمتی از نوشته، اعم از دست نوشته یا ماشینی بکار برده میشود و برای اهمیت بخشیدن به آن مقدار از نوشته استفاده میگردد.
() دوکمان یا گریزنما
برای توضیح اضافی یا ذکر جمله ای که از بحث خارج است ونیز برای جدا کردن بعضی از کلمات یا جملات بکار میرود.
[] قلاب، دونبش، افزوده نما
گاهی در نوشتهها جملاتی وجود دارد که یک یا دو واژه کم داشته و یا از قلم افتاده است، برای رفع این نقص واژه مورد نظر را افزوده و با نوشتن در داخل قلاب مشخص میکنیم.
«» گیومه یا نشانه نقل قول
درآغاز و پایان سخنی که مستقیماً از شخص یا منبعی نقل میشود قرار میگیرد.
الفبا و ترتیب الفبایی – بهروز صفرزاده
الفبا و ترتیب الفبایی
بهروز صفرزاده
واژهٔ عربی «ألفباء» مرکّب است از: ألف + باء. ألف نام نخستین حرف و باء نام دومین حرف است. این دو واژه و نام بقیهٔ حروف عربی از زبان عبری گرفته شدهاند و عبری هم به نوبهٔ خود آنها را از زبان باستانی فینیقی گرفته است. الف و باء، که با تلفظ آلفا (alpha) و بتا (beta) وارد زبان یونانی شدند، در زبان فینیقی بهترتیب به معنی «گاو نر» و «خانه» بودهاند. (بتا با بیت عربی همریشه است.) واژهٔ انگلیسی alphabet مرکّب از همین دو جزء است.
ترتیب الفبایی در عربی
ترتیب حروف بیستوهشتگانهٔ الفبا در عربی چنین است: أ ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن ه و ی
این حروف را بهترتیب چنین میخوانند: ألف باء تاء ثاء جیم حاء خاء دال ذال راء زاء سین شین صاد ضاد طاء ظاء عین غین فاء قاف کاف لام میم نون هاء واو یاء
در ترتیب الفبایی عربی، صورتهای گوناگون الف و همزه، یعنی آ ا أ إ ء ؤ ئ ئ، یک حرف محسوب میشوند؛ مثلاً راب و رأب و رؤب و رئب پشتسرهم میآیند.
ترتیب الفبایی در فارسی
ترتیب حروف سیودوگانهٔ الفبا در فارسی چنین است: ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
الفبای فارسی از الفبای عربی گرفته شده و چهار حرف «پ چ ژ گ» را به آن افزودهاند و در ترتیب حروف نیز جای «ه» و «و» را عوض کردهاند.
نخستین حرف الفبای فارسی به صورتهای «آ ا ء أ إ» نوشته میشود. در فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی دکتر حسن انوری، ترتیب الفبایی آ ء ا به کار رفته که معقول و منطقی است و سه صورت أ ؤ ئ همزه نیز براساس کرسیشان بهترتیب مانند سه حرف ا و ی در نظر گرفته شدهاند و پیش از آنها آمدهاند. بنابراین ترتیب الفبایی چند واژهٔ واقعی یا فرضی چنین است:
- جرآ، جرء، جرأ، جرا؛
- رآی، رأی، رای؛
- رؤی، روی؛
- زائد، زاید؛
- رئال، ریال